فرهنگ چیست؟

مجله بي كران

فرهنگ چیست؟

۹۲ بازديد


آیا تا به حال به این فکر کرده اید که فرهنگ چیست؟ آیا تعریفی از فرهنگ در ذهن دارید؟

حتی اگر پاسخ شما منفی باشد، می توان فرض کرد که اغلب از واژه فرهنگ در مکالمات روزمره خود استفاده کرده اید. به ندرت پیش می آید که دوست داشته باشیم کلمه ای را تا این حد به کار ببریم، اما معنای آن مشخص نباشد. سال‌ها پیش، در اواسط قرن بیستم، کروبر و کلوکان تلاش کردند تا تمامی تعاریف فرهنگ را در مقاله‌ای جمع‌آوری و طبقه‌بندی کنند که اکنون مرجع معتبر و شناخته شده‌ای است (+). نتیجه این تلاش ها به همان اندازه که تحسین برانگیز است، سرگرم کننده است. تقریباً هر چیزی را می توان تحت عنوان فرهنگ طبقه بندی کرد. از غذایی که می خورید، کلماتی که به کار می برید، نحوه نماز خواندن، لباس پوشیدن و حتی نحوه رفتن به دستشویی.

تعریف فرهنگ به قدری گسترده است که اگر روزی رهبری سازمانی را بر عهده گرفتید و خواستید بدون انتقاد از خود به سازمانی پول بدهید، آن را در ردیف «کار فرهنگی» قرار دهید. هر کاری که می کرد عادی تلقی می شد. این شامل همه چیزهایی است که در چند جمله اخیر ذکر کردم.

چرا در این شرایط باید به فکر فرهنگ باشیم؟ چرا از تعریف فرهنگ صحبت می کنیم؟ چرا باید به معنای فرهنگ فکر کنیم؟ چرا درباره فرهنگ بنویسیم؟ چرا باید صحبت از «فرهنگ» یکی از دغدغه های فردای ما باشد؟

اهمیت مفهوم فرهنگ

برای بسیاری از ما فرهنگ به واژه ای مقدس تبدیل شده است. یا چیز بسیار محترمی، اگر مقدس نباشد. اگر می توانستید چیزی را به فرهنگ بیاورید، آن را بهبود می بخشید و شاید دیواری از حفاظت و ایمنی در اطراف آن می ساختید. وقتی می گوییم فلانی به فرهنگ این مملکت خدمت کرده است، احساس می کنیم با فردی با ارزش و ارزش آفرین روبرو هستیم. وقتی یکی به ما می گوید علاقه فرهنگی داریم، می گوییم بابا! خیلی خوب!

وقتی می خواهند نوع خاصی از لباس یا عرف را توجیه کنند، می گویند از ابتدا بخشی از فرهنگ ما بوده است. ذهن ما اغلب با کلمه "فرهنگ" مخالف است. علی شریعتی قبل از تغییر از «بازگشت به خود» در همان زمان «تغییر به تغییر» صحبت می کرد و سعی می کرد مردم امروز را به دیروز - در واقع به نظر او تطهیر و آراسته - پیوند دهد.

اگرچه «هویت» مفهومی جدا از فرهنگ است، اما ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ دارد و اهمیتی که برای هویت (چه در سطح فردی و چه در سطح ملی) قائل هستیم، عمداً بر اهمیت فرهنگ می افزاید. علاوه بر این، بسیاری از آنچه جامعه در حال حاضر به طور مستقیم و غیرمستقیم دارد، بر اساس تفاوت های فرهنگی و فرهنگی تعریف می شود.

امروزه مدیریت فرهنگ به صورت متمرکز انجام می شود (یا بهتر است بگوییم: سعی می کنند متمرکز انجام دهند). یعنی همان طور که دولت قبل از ماه رمضان «تصمیم می‌گیرد» دلار چقدر است و قیمت «زولبیا و بامیه» که «تصویب» می‌شود، بسیاری از نهادها و شوراها هم فرهنگ «تصمیم‌گیری» می‌کنند و نظرشان را تأیید، اعلام و اجرا می‌کنند. . اما بعید است که اینطور بماند. تمرکز در هر سیستمی یک حالت دائمی نیست، بلکه یک حالت گذرا است. جامعه دیر یا زود دستش را به روی فرهنگ باز می کند و می ترسم در آن روز تعبیر بی اثر از اصطلاح فرهنگ ما را مجبور کند که مسیر انحطاط را با همان شخصیت قبلی، اما به شیوه ای جدید تجربه کنیم.

ما باید بتوانیم به سوالاتی مانند:

آیا حافظ بخشی از فرهنگ ماست؟ مولوی چطور؟ آیا باید این بخشی از فرهنگ یا میراث فرهنگی خود را در نظر بگیریم؟ آیا فرهنگ با میراث فرهنگی فرق دارد؟

محل زبان، لباس و اعمال فرهنگی کجاست؟

حقیقت در فرهنگ به چه معناست؟ مرز فرهنگی چگونه تعریف می شود؟ https://euromy.info

آیا عصر عادت یا رفتار در حوزه فرهنگ اعتبار دارد؟ جدید بودن چطور؟

اگر فرهنگ را یک نظام بدانیم، معیار سنجش ارزش هر یک از عناصر این نظام چیست؟

اصطلاحی مانند «فرهنگ غنی...» به چه معناست؟ این معقول است؟

تنوع فرهنگی به چه معناست؟ آیا تنوع فرهنگی به خودی خود یک ارزش است؟

ذینفعان (و ذینفعان) تغییرات فرهنگی چه کسانی هستند؟ چه کسی با تغییر فرهنگ مخالف است؟

فرهنگ چیست؟

ما هرگز نمی توانیم به تعریفی از فرهنگ برسیم که مورد قبول همه باشد. هیچ مرجعی وجود ندارد که بگوییم این تعریف از فرهنگ درست است یا این تعریف از فرهنگ غلط است. اینکه - همانطور که قبلا گفتم - شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه 530 خود فقط به این موضوع پرداخت که فرهنگ چیست (پس از تدوین سند چشم انداز). یعنی در جلسه قبلی 529 در چیزی که هنوز مشخص نکرده بودند انقلاب کردند. دلیل اینکه هیچ کس در جلسه قبلی 529 این مشکل را نداشت این بود که همه تعریفی از فرهنگ در ذهن داشتند و تصور می کردند که دیگران باید فرهنگ را همانطور که آنها درک کردند.

در این شرایط چگونه می توانیم فرهنگ را تعریف کنیم؟

بعد، من فرهنگ را آنگونه که می فهمم تعریف می کنم. من اصراری بر درستی تعریف ندارم. اما من می توانم به شما اطمینان دهم که تعریف من با آنچه معمولاً فرهنگ نامیده می شود مطابقت دارد. یعنی اگر شما آن تعریف را برای افرادی که دویست سال پیش، سیصد سال پیش یا حتی هزار سال پیش زندگی کرده اند ارائه دهید، با ایده های فرهنگی جور در می آید.

سپس توضیح می‌دهم که چگونه این تعریف در عصر مدرن نمونه‌های متفاوتی پیدا می‌کند و کسانی که هنوز هم نمونه‌هایی از فرهنگ را بر اساس ایده‌های چند دهه پیش یا چند قرن پیش می‌فهمند و تعریف می‌کنند، چگونه به بقایایی تبدیل شده‌اند که اتفاقاً دشمن هم هستند. فرهنگ و وجود آنها تهدیدی برای تقویت فرهنگ خوب در جامعه است.

معنای واقعی فرهنگ

بهتر است ابتدا کمی در مورد واژه فرهنگ صحبت کنیم. این کلمه سابقه طولانی دارد. اما در دو سه قرن اخیر با گسترش جامعه شناسی و مردم شناسی معنای دیگری به خود گرفت.

در لغت نامه دهخد واژه فرهنگ به صورت ترکیبی از خز و پولکا آمده است. می دانیم که «دور» به معنای زودتر، بالاتر، کمال، پیشرفت و مانند آن است. واژه های فرا، فردا، فراز و درمان (تازه ساخته) به این معنا به کوره اطلاق می شود.

دخدا آویز را تعدیل کلمه اوستایی «تنگ» می داند. یعنی رشد و نمو و از این رو فرهنگ و فرهنگ را (که فرهنگ از همین خانواده است) آموزش و یادگیری (به زبان خودمان رشد و تکامل شخصی) می داند.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.